ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
بالاخره هم درس ما تموم شد...
(گریه گریه)
سه سال و نیم درس خوندیم. کلی سر کلاس خندیدیم و شیرنی خوردیم و ..... . بهترین دوران تحصیلم بود. خیلی زود گذشت خیلی خیلی خیلی زود ...
تمام این خاطرات را میخواستیم که با بچه ها دور هم باهم تو یه جشن کوچولو مرور کنیم. جشنی که واسه برگزاریش کلی دوییدم !!! ( یه مدت دیگه اگه طول میکشید میتونستم تو مسابقات دوی ماراتون المپیک بعدی شرکت کنم !!!)
با تمام مشکلات جشن برگزار کردیم !
خیلی خوب بود و خیلی خوش گذشت .... البته کلی هم سوتی داشتیم که معمولا تو همه جشن ها هست
آخر سر هم از اون لباس های دانش آموختگی تموم کردیم !!!! (مثل این میموند که مانتو تنم کردم !!!! )
اساتید دوست داشتنیم هم از تهران اومده بودن ( زوج موفق کتابداری = سرکارخانم پاکدامن و دکتر اصنافی) البته با کلی حادثه در راه که جا داره ازشون تشکر ویژه بکنم .
دلم واسه همه بچه ها تنگ میشه !!! واسه تک تکشون !!!
دلم واسه وحید با اون مسخره بازی های سر کلاس که با هم انجام میدادیم
دلم واسه عظیم با حضورهای صد در صدیش
دلم واسه گروه اپوزوسیون ( دلیخون، میرزایی، مقدسی، فیضی و طریقتی ) که همیشه سر کلاس سر و صدا میکردن
دلم واسه درویشی و بچههاش (نوری، طاهری، جانمحمدی)
دلم واسه دو خواهر ( کاوه، عاطفه و بالابندی ) که مثل دو تا مرغ عشق بودن
دلم واسه وبولیک کلاس، قلی زاده
دلم واسه عکاس کلاس، عمروانی
دلم واسه شیرزن کلاس، علیزاده
دلم واسه هنرمند کلاس، کاوه، نسترن
دلم واسه داب، خوش مشرب، حسین سعیدی، خواجه وند، حیدری، حسنپور، ذوالفقاری، زهانی، خداوردی
دلم واسه اساتید خوبم آقاین معرفت و کشاورز و سرکار خانم صابری
دلم واسه مهندس نوعی با اون خنده های بلندش توی سایت
دلم واسه فیروزجایی و عالیشاه
دلم واسه دانشکده و همه ی دوستانی که تو این چند سال داشتم
تنگ تنگ تنگ میشه
واااای صالح جون دلم برات تنگ میشه. چرا رفتی؟
قول میدی با زم بیایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
همه رفتنی هستند. مهم این است که خاطره خوب از خود به جا بگذاری.
هیچ وقت قولی ندید که نتونید بهش عمل کنید.
الان که فکر می کنم زیاد بزرگ نشدین!
دل تنگی تون مثل بچه هاست که می خوان همه رو همیشه داشته باشن. یه کم هم از تجربه های بزرگ شدن می گفتین متن تون به تعادل می رسید بهتر نبود؟
قصد جسارت نداشتم. امیدوارم به طبع لطیف شما برنخورده باشه.
موفق باشید
هم دانشکدهای عزیز !!! همیشه نمیشه همه رو نگه داشت و این را میدانیم.. ولی از دست دادن دوستانی که 4سال باهاشون خوش بودی خیلی سخت و درد ناکه :(
مرسی به خاطر نظرتون
شما هم موفق باشید
چقدر بزرگ شدین.
زندگی همینه. موفق اونه که انعطاف داشته باشه.
به نرمی و به درستی موقعیت جدید رو بپذیره...رشد کنه
باشه دیگه آقای ناظری
دلت واسه همه تنگ میشه
چی میشد اسم صبوری رو هم میبردی؟
برای شما که دلم جدا تنگ میشه !!! هم رشته ای ، هم کلاسی ، هم کار نوسایی !!!!
روز فارق التحصیلی بچه های 88 برای اونها که یه روز خاطره انگیز بود هیچ. برای منم یه روز خاطره انگیزه خیلی قشنگی بود بعضی از دوستام داشتن فارق التحصیل می شدن و من هم خیلی خوشحال بودم می خواستم تا اونجایی که میتونم تو کارا کمکشون کنم ولی خب کار آنچنانی نبود. ی تجره هم کسب کردم و اونم این بود که من تا حالا کیک تقسیم نکرده بودم و اصلا قرار هم نبود که تو اون جشن من کیک تقسیم کنم. وقتی بهم گفتن کیکو تقسیم کنم
واقعا شکه شده بودم ولی خدا رو شکر آخر های کار با کمک یکی از بچه های ورودی روانشناسی و بعضی از بچه های کتابداری کار به نتیجه رسید و قسمت پذیرایی مشکلی نداشت. میشه گفت خدا رو شکر ب خیر گذشت همین.
salam dash
ma ham delemon baraye marjae filmaye roze donyatang mishe shak nakonnnnnnnnnnnnn
صالح جان اشک ما رو درآوردی
دل ما هم برای تو دوست عزیز تنگ می شه
تبریک بابت موفقت در اتمام کارشناسی کتابداری و اطلاع رسانی.
عجب آهنگی گذاشتین!!!
این یعنی میدونین باید بخندین یا گریه کنین.
سلام آقای ناظری تبریک میگم به شما و به تمام دوستانتون این جشن رو امیدوارم که ارشد قبول بشین منم خیلی دلم گرفت وقتی عکسای شمارودیدم واقعا سخته که آدم یه دفه تمام دوستاش رو که سه سال با هم بودن رو از دست بده. اما طعم شیرینی این موفقیت شما و فارغ التحصیلی شما تلخی دوری رو از بین میبره همیشه سبز باشید .
راستی یادم رفت بگم سایت از قبل خوشگل تر شده
چشمانت قشنگ میبینه !!
خیلی زود می گذره . . .
بهترین خاطرات تمام عمر تو همین دورانه.
امیدوارم که توی بقیه راه هم کم نیارین و از جاده زندگی خارج نشین . . .