ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
تو اتوبوس نشسته بودم. هم همه ای برپا بود. صدای زنگ موبایل میومد ولی چرا کسی جواب نمیداد ؟ سمت راستمو نگاه کردم . پسری تقریبا به سن و سال خودم نشسته بود که گوشی تو دستش بود ولی جواب نمیداد. در این فکر بودم که چرا جواب نمیدهد که صدای خواهرم را شنیدم که میگفت داداش ! داداش گوشیت داره زنگ میخوره که از خواب پریدم. با چشمای خواب آلود به صفحه ی گوشیم نگاه کردم. ساعت 5:41 صبح را نشان میداد. خودم زنگ گذاشته بودم که به کنکورم برسم.
حوزه ی امتحانی که باید در آنجا کنکور میدادم دانشگاه آزاد در شهرک غرب بود. برای همین باید زود راه می افتادم که دیر نرسم. 6:10 از خونه زده بودم بیرون که سوار تاکسی شدم که برم انقلاب و از اونجا برم شهرک غرب . ضلع شمالی میدان انقلاب تاکسی های شهرک غرب بودند. سوار شدم. صدای رادیو کم بود و حس لالایی بهم دست داده بود. اندکی چشمهایم را بستم که ناگهان راننده با صدای بلند ( البته چون خواب بودم فکر کردم صداش بلنده) گفت لطفا کرایه هاتون را آماده کنید که معطل نشوید. چقدر زود رسیدیم !!
ساعت 7 نشده بود. تقریبا نیم ساعت زود رسیده بودم. وارد دانشگاه شدم . ساختمان های جدید با معماری زیبا و حیاط بسیار زیبا و سرسبز.... اطرف را نگاه کردم که یکی از دوستانم را دیدم و کمی احساس آرامش کردم . دیدن یک آشنا میان چندتا غریبه واقعا لذت بخش است. وارد کلاس شدیم .
میانگین شرکت کنندگان
کلاس تقریبا 35 یا 36 سال بود. من از همه جوان تر بودم. بلندگو اعلام کرد مراقبان محترم لطفا برگه های نظر سنجی را پخش
کنید اما ما هنوز مراقب نداشتیم!! شاید یادشون رفته بود ما هم کنکور داریم. بعد از چند دقیقه مردی که سیبیلی جو
گندمی داشت وارد شد و برگه های نظر سنجی را پخش کرد. معلوم بود که تازه از خواب
بیدار شده.
دفترچه کنکور پخش شد. با خودم قرار گذاشته بودم زبان را آخر بزنم . شروع کردم به تست زدن درس مرجع شناسی. اولین سوال بلد بودم . خوشحال شدم و نیرو گرفتم . سوال دو و سه را زدم. سوال 4 مربوط به تفسیر قرآن بود. سوال 5 .... سوال 6 ... چند سوال پشست سر هم مربوط به قرآن و تقسیر قرآن بود. برای لحظه ای فکر کردم دارم امتحان ورودی حوزه میدم !!! بعضی درسها واقعا سخت بود. فناوری اطلاعات که خیلی سخت بود. منبعی که سوال داده بودند با منبعی که من خوانده بودم فرق داشت. ساعت 10:15 برگه پاسخ به مراقب که تازه خوابش پریده بود تحویل دادم و زدم بیرون. و با خستگی برگشتم خونه !!!
بالاخره تموم شد.....
امیدوارم نه تنها من بلکه تمام دوستام قبول بشن ( اونا هم مثل من خراب کردن )
سلام.کلاستون واقعا بیخوده و آدمای بیجنبه ای داره.بجز بعضی ها بقیه تو رفتارشون بهتره تجدیده نظر کنن.آقای برومندی خیلی درست میگه.خواسم بگم خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی دوستش دارم .مواظب خودت باش.ازطرف اونیکه نمیدونی دوستت داره
سلام
آقای ناظری چه وبلاگتون شلوغه ماشالا
اگه دوست داشته باشید منم تمایل دارم تو وبلاگتون مطلب بذارم
خیلی ممنون
منتظر خبرتون هستم
ناراحت شدی بهت گفتم داداش؟؟؟؟
خیلی بهت ارزش دادم
خداییش حیف کلاسمون نیست که با این حرفا خرابش کنیم؟؟؟؟با ی سری حرفهای مفت...
ما از کلاسمون لذت میبریم و هممونم مثل آبجی و داداش به هم علاقه داریم و از با هم بودن بهترین روزهای زندگیمونو رقم میزنیم
هرکی هم که دوس نداره ابجی یا داداش ما باشه مشکلی نی...
هر کی موافقه دستشو ببره بالا...............
عاشق همتونم
قدر دوران لیسانس را بدونید. دیگه تکرار نمیشه... من هر روز که میگذره بیشتر دلتنگ روزایی میشوم که سر کلاس با آبجی ها و داداش های گلم به مسخره ترین چیزها هم میخندیدیم و خوش بودیم.
چون با اخلاقتون زیاد آشنا نیستم ...........پس علی الحساب با مهران بودم
آشنا تو دیونه ی روانی هستی
یکبار دیگه درباره نظرات من نظر بدی، ندادی
إ مهران !! قرار شد توهین نکنید. این توهین ها در شان یک دانشجو نیست به خدا. گاهی سکوت بالاترین جواب هاست.
دلم برات خیلی میسوزه،آخه با این اخلاق بدی که داری زندگی وهمه چیو به خودت زهر میکنی...
مهران جان به نظرم تو بدبینی مفطرت داری.....
به جای ناراحت شدن،توی رفتارت تجدید نظر کن.....
الان اخلاق بدو با مهران بودی؟؟؟ یا با من؟؟؟؟ :)
سلام برتمام همکلاسی های عزیزم دوس ندارم کسی از دستم ناراحت بشه خواهشا توهین نکنید
اگه کسی از دستم دلخوره من معذرت میخوام که باعث دلخوری شدم
در ضمن من نگفتم شما بدهستید که این همه نظر گذاشتید گفتم از کلاس خسته شدم
صالح جان مثه یه داداشه کوچکتر نصیحتاتوگوش میدم
با همتونما نبینم ناراحت باشیدا دوس ندارم سال 91 از این تلخ تر بشه شما میتونیدشیرینش کنید
دوستون دارم همکلاسیا توهینم نکید
مرسی آقا مهران. ایشالا لب تمام بچه های کتابداری دانشگاه سمنان مثل پسته کیلویی 60 هزارتومن خندون باشه !!!
آقای برومندی خوشم میاد یه طرفه با کلاس در افتادینا
آقای ناظری وبلاگتون عالیه
آقا مهران اینکه بچه ها میگن داداش بی احترامی نیست آخر مرامه...حالا دیگه تو ذهنت معیوبه همه چی رو بد برداشت میکنی مشکل خودته...در ضمن فکر نکنم خانوم رهائی چیز بدی گفته باشه که در جوابش اونجوری گفتی.حرفت خیلی زشت بود.
راستی واسه خانوم داداشم متاسفم که طرفداریش به ضررش شد!!!!!!!!!!
خواهشا تمومش کنین...
سلام
خواهشا همکلاسیها اگه نظر میذارن احترام رورعایت کنن من که به شما بی احترامی نمیکنم بگم آبجی یا خواهر .......
میگم خانمه.................
من داداشه کسی نیستم
ایشالا آخرین روز به همتون میگم ..............................................................................................................................................................................................................................
سلام به تمام دوستان
داداش مهران به هیچ کدومتون توهین نکرده پس خواهشا شما هم توهین نکنید بیشعور یعنی چی...گوسفند چیه ......
یه کم فک کنید زشته -
آقامهران من معذرت میخوام خواهشا مثه سابق سرکلاسا خوش اخلاق باشید
حداقل بخاطر من
در ضمن مهران بخاطر خودش وایساده نه شما که الان بخاطر شما بره
سلام
این ها رو ول کنید بیایید هرجا که هستید با هرکه هستید خوش باشید منم آرزوی موفقیت میکنم برای همتون و عید را هم پیشاپیش برا همتون تبریک میگم
سلام به تمام کتابداری های 90 که بی خودی نظر گذاشتن من فقط خواستم با آقای ناظری دردودل کنم و براش آرزوی موفقیت کرده باشم همین!
)
پس دیگران خواهشادرباره ی نظر من نظر نذارن این مدت گذشت بقیشم ............
من از کلاس خوشم نمیادخب به بعضی ها چه .........
(صالح جان امیدوارم تهران قبول بشی
حرف دهنتو بفهم احمق...فکر کردی همه مثه خودت گوسفندن؟؟؟
اگه اینجا جای بحث نیست این چه طرز حرف زدنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوستان خواهش میکنم ادب را رعایت کنید. در شأن یک دانشجو نیست اینطور صحبت کند. لطفا کاری نکنید که نظرات بی ادبی را تایید نکنم. کاری نکنید که کاری انجام دهم که دوست ندارم.
خاک عالم بر سر همۀ کتابداری های 90
یه مشت گوسفنده گنجیشک مغز................
آخه اینجا جای بحث و گفتگوئه.....................
لطفا توهین نکنید.
منم میخوام به عنوان یکی ازکتابدارای نودی ازکلاسمون دفاع کنم،ببین آقامهران اگه کلاسمون بده خودمون باعث شدیم،اگه اخلاقادرست بشه همه باهم خوب میشن،این یه سال ونیم باقی مونده ارزششونداره که باکدورت بگذره،تورفتارت تجدیدنظرکن.پشیمون میشیا
من اون جای خالی و اینجوری پر میکنم!!
بهترین و فوق العاده ترین کلاس دنیا... افتاد؟
راستی مهران جان داداش سختته؟؟؟؟ کلاس غیر قابل تحمله؟؟؟؟
کسی اصرارت نکرد بمونی
به سلامت......................
سلام از وبلاگ خوبتون ممنون
منم با نظر رها موافقم فکر نکنم که کلاسمون مشکلی داشته باشه اگه برا بعضی ها غیر قابل تحمله راحت میتونن حلش کنن.
همکلاسی بی نام و نشون بازم میگن مشکل از خودتونه نه کلاس چون ما با هم مشکلی نداریم.
و به قول استاد عزیزمون که پیشمه میگه:
سکوت و دگر هیچ.
درست نیست اینجا این حرفارو بزنیم اما بحث شعور مطرح میشه. آقای برومندی باید بگم که :
جواب ابلهان خاموشی ست....
لطفا تاییدش کنین.
همه چیز تایید میشود مطمئن باشید.
در جواب خانم رهایی:
خدایی حق با اقای برومندیه...
کلاسمون خیلی .... شده!!!!!! ( این جای خالی رو هرچی میخوایی معنی کن ).
منم دوست دارم زودتر تموم شه بره ....
باید خدمت شما دوست عزیزی عرض کنم شما که میفرمایید که "کلاسمون خیلی ... شده !!!! " خوب از بیرون که نیومدن کلاستونو اینجوری کنند. خودتون یه کاری کردید که کلاستون .... شده. پس بهتره خودتون مشکلات خودتون حل کنید.
سلام آقای ناظری براتون آرزوی موفقیت دارم ولی ما خودمون از کنکور یه غول ساختیم...
سلام...
ممنون از لینکتون.
خواهش میشه. ایشالا موفق باشید
درجواب بعضی ها باید گفت که .........
سلام
امیدوارم شما و بچه هایی که برای ارشد تلاش کردین موفق باشین و در بهترین دانشگاه پذیرفته شین.
من که نخونده رفتم جات خالی بود با خانم فیضی و دلیخون حوزه امتحانیمون یکی بود با اینکه میدونم قبول نمیشم ولی موفق شدم به بهونه کنکور دوباره دوستام و ببینم.
سلام آقای ناظری منم براتون آرزوی موفقیت میکنم .
عذر میخوام ولی در جواب آقای برومندی باید بگم که کلاسمون خیلی هم عالیه این ایشونن که اونو واسه خودشون غیر قابل تحمل کردن.
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زیبه اندیشان به زیبایی رسند...
مرسی از شما دوست عزیز. بلی حق با شماست. آقا مهران گوش کن
سلام
با امید به پیروزی کتابداران جوان و میانسالو ...
سلام صالح جان ایشالا حتما قبول میشی
روزای خوبی برات آرزومندم خیلی دوس دارم منم زودتر از اینجا خلاص بشم کلاس غیرقابل تحمل شده
مرسی مهران جان. کلاس غیر قابل تحمل نشده شما باید خودتو با کلاس تطبیق بدی. باید بیشتر روی روابط اجتماعی کار کرد. اگر روابط عمومی قوی داشته باشی هیچ چیزی غیر قابل تحمل نیست
سلام آقای ناظری اینجوری که استادا(خصوصا صابری) از شما تعریف کردن ما گفتیم حتما راستی راستی رتبه ی 1 میارین شما که اینقد مینالین وای به حال ما...
در هر صورت امیدوارم قبول بشین!!!
صالــــــــح جان تو که رتبه یک رو نیاری دو رو که حتمـــــــــا میاری . . . دیگه از چی می ترسی . . .؟
نه این طوری هم که شما میگویید نیست. خیلی سخت بود. ایشالا سال های دیگه